ترا خدا روانه ی سیاهی نفس های کوتاه کرده است تا دلی از عزا درآوری و سایه های ساکنان ثریا را به عزا بنشانی !
مثل عزراییل دم دستی، هر طور که او کرشمه ای کند و گوشه چشمی نازک کند ! فوج فوج از میان شلوغی های سرزمینی بزرگ و چشم تنگ! آدم به در بردی. نازل شده بودی که آلودگی بی رحمی بشر بر موجودات را به نقد بنشینی !
حالا میان بازارهای حیوانات! به هرجا نقب می زنی از تن های آدمی ! باشد. امر الهی را به گوش نیوشا بشنو !
اما نجوای مناجاتیان این خاک رنج کشیده را هم بنیوش! بیا درنگ کن از سرایت بر انسان هایی که هنوز قد راست نکرده اند از دردهای سهمگین و ناگهانی پیش. بیا آهنگ گریه های دردآلود خانه های سوت و کور را بشنو و خاموش کن چراغ مرگت را !
درباره این سایت